شبها ، پرده ی حقیقت زندگانی ام را کنار می زنم و آینده را در تو می بینم . . .
تویی که کنارِ دیگری هستی و لبخند می زنی . . .
و من هنوز در حسرت شنیدن آن یک جمله . . .