چه باشی . . . چه نباشی . . .
از دو خط نامه سرد می توان داغ شد و شعله کشید
از جهنم گذری کرد و گذشت . . .
آخر این عشق کجا بود . . . که در فصل خزان ما امد و گل کرد . . .
آخر این عشق کجا بود . . . که در غروب ما تازه طلوع کرد . . .
ما آخر و پایان و همه خاتمه . . .
او تازه شروع کرد . . .
آهنگ رفتن کردی ، هنوز نیامده بودی که رفتنت را عادت کنم . . . چه دلتنگم ، چه بی حوصله ، چقدر خاطره که حوالیم پیچکی میشود بر افکارم . . .چقدر دوری ، ای نزدیک . . . پیراهنی از عشق بر تنم کردی و وقتی تمام وجودم از بویت معطر شد ، وقتی فهمیدی مشامم به عطر حضورت اعتیاد پیدا کرده است ، آهنگ رفتن کردی . . .
نه تقصیر تو نیست . . . دستهای من از شاخه بزرگ این آرزو کوتاه بود . . . تقدیری که ترا امروز از من میگرفت ، با چه تدبیری ترا برایم پیشکشی کرده بود ، چرا باید چنان رهگذران در صحنه روزگارم قدم بگذاری ، وچنین دیوانه وار دلبسته به حضورت باشم ، واینگونه عاجز از داشتنت . . .
تقصیر من هم نبود ، فاصله ها بیداد میکردند ، رسم ها ، عرف ها ، آنچه دیگران صلاح میدانند و ما کورکورانه مهر رضایتمان را خاتمه اش میکنیم . . . و هزاران بهانه پوچ دیگری که وصال ما را قیچی کرد . . .
نفس . . . بانوی لحظه های جوانی ام . . . هنوزم تشنه ترینم برای شنیدن نامم که با صمتی به وسعت تمامی عاشقانه ها به سه " ..." نقطه مبهم صدا میشد . . .
هنوزم در خلوت ترین لحظه هایم ، قامت حضورت بر تنهائیم تجلی میکند . . . هنوزم عروس عاشقانه های این دل دچار هستی . . .
عروسک شکسته من . . . رفتنت مقلب الاحوالی شد که اشک روی گونه هایم شهادت صداقت عشقم را به رخ افسرده ام مینشاد . . .
چه باشی چه نباشی . خاتون شبهای عاشقی روزگارانمی . . .