۱۳ بهمن ۹۳ ، ۲۳:۴۶
تسلیمیم . . .
گفتیم "تسلیمیم" و دیدیم امر "دوری" بود
از اولش هم امتحان ما صبوری بود
دیگر چه فرقی می کند در جمع یا تنها؟
آن گریه های ناگهان ما را ضروری بود
ما هر دو خندیدیم دور از هم، ولی آیا
غیر از خود ما هیچکس فهمید زوری بود؟
چشمم تو را دید و گرفتت، غیر از این می شد
حق چنین بی چشم و رویی، حتم، کوری بود
هر روز می بینم تو را در قلب خود، اما
ای کاش این دیدار گاهی هم حضوری بود . . .
پ.ن: چشم وا کن که سحر نزدیک است . . .
از اولش هم امتحان ما صبوری بود
دیگر چه فرقی می کند در جمع یا تنها؟
آن گریه های ناگهان ما را ضروری بود
ما هر دو خندیدیم دور از هم، ولی آیا
غیر از خود ما هیچکس فهمید زوری بود؟
چشمم تو را دید و گرفتت، غیر از این می شد
حق چنین بی چشم و رویی، حتم، کوری بود
هر روز می بینم تو را در قلب خود، اما
ای کاش این دیدار گاهی هم حضوری بود . . .
پ.ن: چشم وا کن که سحر نزدیک است . . .
۹۳/۱۱/۱۳