قرار دارم با باران پاییزی . . .
با باران پاییز قرار دارم . . . قرار دارم هر وقت که بارید من را خبر کند . . . و من تو را و تو، دل را و دل، عشق را . . .
باران سر سلسله ی زیباترین پاییزانه هاست.. باران بر تخت سلطنت عاشقانه های پاییز نشسته است.
قرار دارم با باران پاییزی
و وقت این قرار آن هنگام که تو باشی ، باران قول داده ست به زیباترین شکل خواهد بارید.
تو را باید قطره قطره عاشق شد . . .
.
قرارمان با باران را فراموش نکنی!
اگر نیایی ، وقتی نباشی ، قرار باران می شود بی قراری من.
به تعداد دانه های باران یادآوری می شود نبودنت . . .
دانه دانه اش قرارم را بهم می زند.
حضرت باران من را تنهایی به حضور نخواهد پذیرفت. چه روز بدی ست اگر نباشی و آسمان دلتنگ شود و ببارد. آن هنگام آسمان چشمان باید همراه ابرهای آسمان شود. . .
.
خوش بحال برگهایی که میزبان قطره های سرازیر شده از وجودت هستند. همان برگهایی که تا مدتها بعد از عبور تو معطرند.
تو گیر انداخته ای مرا میان باران و خودت و به بی تابی کشیده ای دانه دانه باریدن باران را.
قطره ها هم برای رسیدن به تو عجله دارند؛ برگهای پاییز هم. میز تزیین شده با برگهای خیس یک فنجان لبخند گرم مهمانم کن.
بارانی میخواهمت
تو را باید دانه دانه عاشق شد . . .