۱۳ آذر ۹۳ ، ۰۹:۵۱
تو از حالم خبر داری . . .
تو از حالم خبر داری ، میدانی دلم برایت تنگ شده و خودت نیز یک عالمه درد دل داری . . .
این دلتنگی و این هوا و حال روز و من ، برای تو میتپد . . . هر لحظه قلب من این شعر و حس و روح لطیف تو ، همه با هم غزلیست عاشقانه برای تو. . . تو از حالم خبر داری ، میدانی چقدر دوستت دارم ، که تو هم مرا یک دنیا دوست داری . . .
پنجره را باز میکنم ، دلم هوایت میکند و به خیالت در آسمان دلتنگی ها پرواز میکنم ، در خیالم با توام و همراه تو این قلب من است که لحظه به لحظه میگیرد بهانه ی تو ، تو بگو که از چه بنویسم برای تو این قلب من و آن قلب تو ، این عشق بی پایانمان ، این احساس من و آن انتظار تو و هوای نفسهایمان تو از حالم خبر داری ، تو عشق مرا باور داری ، مرا میفهمی که میخواهمت ، مرا میخواهی که میمیرم برایت و این نهایت عشق است و یک حس ماندگار ، تو مثل باران باش و همیشه بر روی من ببار تا احساس کنم سرپناهم تویی که باران منی ، تو همان هوای نفسهای منی که بی تو شوم ، میمیرم ، من نبض خودم را میگیرم که از حال تو هم خبر دارم بیش از اینها عاشقم و لحظه به لحظه از دیروز عاشقتر ، به پای تو مینشینم تا لحظه آخر . . .
این دلتنگی و این هوا و حال روز و من ، برای تو میتپد . . . هر لحظه قلب من این شعر و حس و روح لطیف تو ، همه با هم غزلیست عاشقانه برای تو. . . تو از حالم خبر داری ، میدانی چقدر دوستت دارم ، که تو هم مرا یک دنیا دوست داری . . .
پنجره را باز میکنم ، دلم هوایت میکند و به خیالت در آسمان دلتنگی ها پرواز میکنم ، در خیالم با توام و همراه تو این قلب من است که لحظه به لحظه میگیرد بهانه ی تو ، تو بگو که از چه بنویسم برای تو این قلب من و آن قلب تو ، این عشق بی پایانمان ، این احساس من و آن انتظار تو و هوای نفسهایمان تو از حالم خبر داری ، تو عشق مرا باور داری ، مرا میفهمی که میخواهمت ، مرا میخواهی که میمیرم برایت و این نهایت عشق است و یک حس ماندگار ، تو مثل باران باش و همیشه بر روی من ببار تا احساس کنم سرپناهم تویی که باران منی ، تو همان هوای نفسهای منی که بی تو شوم ، میمیرم ، من نبض خودم را میگیرم که از حال تو هم خبر دارم بیش از اینها عاشقم و لحظه به لحظه از دیروز عاشقتر ، به پای تو مینشینم تا لحظه آخر . . .
۹۳/۰۹/۱۳