۱۰ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۰۹
غرق اوهام باشم یا آرزوها . . .
چه فرق میکند غرق اوهام باشم یا آرزوها ، وقتی زندگی فقط به خیال ختم میشود . . .
کودکی ام که جای خود ، جوانی ام در حسرت چند عدد آرزو پیر شد ، مگر از دنیایتان چه خواسته بودم که مهر محال به خواسته هایم خورد . . .
من
فقط در آرزوی چند شعر عاشقانه که از دهان "تو" شنیده شود ، پیر شدم . . .
در حسرت چند قدم همراه که با "تو" طی شود ، چند شب که مهتابش چشمهای تو
باشد و آفتاب فردایش لبخند "تو" . . .
می بینی . . . ! آرزوهایم آنقدرها
وسعت ندارد که حجم بزرگ عمری که گذشت را از آن خود کند ، ولی کرد . . .
قدمهایت را تندتر بردار برای به من رسیدن ، جاده ؛ دلتنگِ همراهی ماست . . .
۹۳/۱۱/۱۰